پیشگیری یا درمان؟
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
سلام دوست عزیز.خوشحال میشم آدرس وبلاگ من رو در وب خودت بذاری. بازهم به وب من سربزن.ممنونم





صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد

 

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت : بین شما کسی هست که مسلمان باشد
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند،
جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد،
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت
که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!
[ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:داستان,داستان پند آموز,مسلمان, ] [ 13:40 ] [ Mahtab ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 56
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 243
بازدید ماه : 367
بازدید کل : 321718
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 70
تعداد آنلاین : 1